Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1861 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
das ist noch lange hin. U هنوز که خیلی مانده تا آن موقع.
Ich habe viel zu tun. U خیلی کار دارم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
Ich liebe dich, weil ich dich brauche. U دوست دارم، چون بهت نیاز دارم.
noch nicht <adv.> U نه هنوز
noch nicht <adv.> U هنوز نه
noch <adv.> U هنوز
trotzdem <adv.> U هنوز
noch immer U هنوز هم
noch U هنوز
immer noch U هنوز
noch immer U هنوز
weiterhin U هنوز
trotzdem U هنوز
nach wie vor U هنوز
Da fragst du noch? U هنوز نمی دانی؟
Da ist noch Zeit. U هنوز وقت هست.
Ich komme! U دارم می آم.
Bist du noch am Apparat? U هنوز پشت تلفن هستی؟
Da du noch nicht fertig bist ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Ich wohne noch zu Hause. U من هنوز با والدینم زندگی میکنم.
Entwicklungsland {n} U کشوری که هنوز توسعه نیافته
{m} <pres-p.> U دوستت دارم
Ich habe Erkältung. U سرماخوردگی دارم.
Ich habe Halsschmerzen. U من گلودرد دارم.
Ich zweifle daran. U من بهش شک دارم.
Ich mag dich. U دوستت دارم.
Ich fahre U من مسابقه دارم
Ich habe es eilig. U من عجله دارم.
Ich habe Kopfschmerzen. U من سر درد دارم.
Ich habe zwei Kinder. U من دو تا بچه دارم.
Ich bin einverstanden. U قبول دارم.
Ich liebe dich. O من تو را دوست دارم.
Darf ich ... ? U اجازه دارم ... ؟
Ich habe eine Frage. U من یک سئوال دارم.
Ich habe ein Kind. U من یک بچه دارم.
Meine Abfahrtszeit ist noch nicht bestimmt. U وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Eine Bestätigung steht noch aus. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
Ich bin über 50 Jahre alt. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
Soweit ich mich erinnere ... تا آنجایی که به یاد دارم ...
Ich bin mir absolut sicher, dass... U من اطمینان کامل دارم که ...
Darf ich mal vorbei? U اجازه دارم رد بشم؟
Ich halte mich im Hotel auf. U در هتل منزل دارم.
Mir ist kotzübel. [umgangssprache] <idiom> U دارم بالا میارم.
Besteht U من کمبود اهن دارم
Ich liebe dich von ganzem Herzen! U از ته قلب دوست دارم.
Ich glaube an Gott. U من به خدا ایمان دارم.
Mir ist übel. U حالت تهوع دارم.
Meine Nase läuft. [ugs.] U آب ریزش بینی دارم.
Es würgt mich. [umgangssprache] U حالت تهوع دارم.
ich brauche ein buch. U من یک کتاب لازم دارم.
Mir ist schlecht. U حالت تهوع دارم.
Ich bin beim Kochen. U من دارم آشپزی می کنم.
Ist noch etwas da? هنوز موجود است؟ [باقی مانده چیزی]
Ich arbeite daran. U دارم روش کار میکنم.
Mir gefällt es. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
Es gefällt mir. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
Ich brauche einen Abschleppwagen. U من به یک کامیون یدککش نیاز دارم.
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Ich brauche Augentropfen. U من به قطره چشم نیاز دارم.
Darf ich ein Zimmer sehen? U اجازه دارم یک اتاق را ببینم؟
Ich mag die Wahrheit erfahren. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
Ich mag entweder Tee oder Milch. U من یا چایی یا شیر دوست دارم.
Natürlich mag ich Volleyball. U البته که من والیبال دوست دارم.
Bist du noch da? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
So etwas ist mir noch nicht untergekommen. U همچه چیزی هنوز برای من پیش نیامده است.
Weißt du noch, wie arm wir damals waren? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Darf ich ein anderes Zimmer sehen? U اجازه دارم یک اتاق دیگری ببینم؟
Vergiss nie, dass ich dich liebe. U هرگز فراموش نکن که دوست دارم.
Ich hab dich lieb. U دوست دارم. [در رابطه غیر عشقی]
Tatsächlich glaube ich, dass meine Mannschaft gewinnt. U من واقعا باور دارم که تیم من می برد.
Ich habe eine andere Karte. U یک کارت [اعتبار یا بانکی] دیگری دارم.
Darf ich Ihre Mahlzeit essen? U اجازه دارم غذای شما را بخورم؟
Ich mag Fußball, aber ich mag Handball nicht. U من فوتبال دوست دارم اما نه هندبال.
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
Meine Schwester mag ich ebenso gern wie meinen Bruder. U من خواهرم را به اندازه برادرم دوست دارم.
Darf ich das Fenster öffnen? U اجازه دارم پنجره را باز کنم؟
Ich sterbe vor Hunger. U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
Ich bin sicher, wir können zu einer Vereinbarung kommen. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
Darf ich die Preisliste sehen? U اجازه دارم فهرست قیمت را ببینم؟
Ich habe dich lieb. U دوست دارم. [در رابطه غیر عشقی]
ganz zu schweigen von <conj.> U گذشته از
gar nicht zu reden von <conj.> U گذشته از
Vergangenheit {f} U گذشته
und schon gar nicht <conj.> U گذشته از
In der Vergangenheit. U در گذشته.
Darf ich heute ausnahmsweise früher weg? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Wie zeig ich ihm, dass ich ihn mag? U چطور به او [مرد] نشون بدم که دوستش دارم؟
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
dein Wort in Gottes Ohr! <idiom> U امیدوارم که حق با تو باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
Darf ich es Ihnen erklären? U اجازه دارم اونو براتون توضیح بدم؟
Brauche ich ein Passwort? U به کد گذر [برای شبکه رایانه] نیاز دارم؟
weiterhin U از این گذشته
voriger Monat U ماه گذشته
außerdem <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
außerdem <adv.> U از این گذشته
vergangener Monat U ماه گذشته
Altruist {m} U از خود گذشته
darüber hinaus <adv.> U از این گذشته
unabhängig davon <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
unabhängig davon <adv.> U از این گذشته
unabhängig davon <adv.> U گذشته از این
Rückschau {f} [auf] U نگاه به گذشته
unter anderem <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
unter anderem <adv.> U از این گذشته
unter anderem <adv.> U گذشته از این
darüber hinaus <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
Rückblick {m} [auf] U نگاه به گذشته
außerdem <adv.> U گذشته از این
darüber hinaus <adv.> U گذشته از این
Er stieß die Maus mit dem Finger an, um zu sehen, ob sie noch lebte. U او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
Wenn ich daran denke, tut es immer noch weh. U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
Ich mag Fußball, weil es ein interessantes Spiel ist. U من فوتبال دوست دارم چونکه [ او] بازی جالبی است.
Ich hoffe, auch einmal meine Schwester zu sehen U من آرزو دارم که حتی برای یکبار خواهرم را ببینم
Ich mag Fußball, besonders wenn meine Mannschaft gewinnt. U من فوتبال دوست دارم بویژه وقتی که تیمم می برد.
Ihr Wort in Gottes Ohr! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
einstig <adj.> U سابقی [قدیمی] [گذشته]
früher <adj.> U سابقی [قدیمی] [گذشته]
ehemalig <adj.> U سابقی [قدیمی] [گذشته]
der Vergangenheit angehören U داستان گذشته بودن
Darf ich deinen Wagen fahren? Ja, nur zu! U اجازه دارم خودروی تو را برانم؟ بله هر طور که دوست داری!
Kann [Darf] ich das für einen Moment leihen? U میتوانم [اجازه دارم] این را برای یک لحظه قرض کنم؟
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Ich muss gestehen, dass ich gegen ihn irgendwie voreingenommen bin. U من باید اعتراف بکنم که تا حدی تمایل به تنفر از او [مرد] را دارم.
Am letzten Dienstag habe ich mich einer Operation unterzogen. U سشنبه گذشته من را جراحی کردند.
Präteritum {n} U زمان گذشته [دستور زبان]
erste Vergangenheit {f} U زمان گذشته [دستور زبان]
in der Vergangenheit U در زمان گذشته [دستور زبان]
wie auch schon bisher U همینطور که در گذشته هم اینطور بوده
im Präteritum U در زمان گذشته [دستور زبان]
In all den Jahren, wo ich Auto fahre, ist mir so ein Verhalten noch nicht untergekommen. U در تمام این سالها که من رانندگی میکنم همچه رفتاری برایم هنوز پیش نیامده است.
das Vergangene U چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
gab U صیغه فعل گذشته مطلق از مصدر
Schnee von gestern <idiom> U هر چه گذشت گذشته. [غیر قابل تغییراست] [اصطلاح]
Sie hat sich nicht für meine Probleme interessiert, geschweige denn, dass sie mir geholfen hat. U مشکلاتم برای او [زن] بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
Ich hab's eilig. Mach' mir rasch ein Brötchen. Das ess' ich dann unterwegs aus der Faust.t U من عجله دارم. برایم یک ساندویچ کوجک سریع درست بکن. آن را بعد در راه می خورم.
wenngleich <conj.> U با اینکه
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
außer wenn <conj.> U جز اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
um zu ... U تا [اینکه ]
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
obgleich <conj.> U با اینکه
um ... zu U تا [اینکه ]
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
obwohl <conj.> U با اینکه
Ich möchte ein wenig ausholen und erläutern wie ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
um ... zu U برای [اینکه]
sobald <adv.> U به محض اینکه
außer dass <conj.> U بدون اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
sondern <conj.> U بدون اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
sondern <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
anstatt dessen U بجای اینکه
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
Ich kann nicht richtig und genau Deutsch sprechen, weil ich seit ein paar Monaten in Deutschland angekommen bin. Ich bin dabei mir langsam Deutsch beizubringen. من نمیتوانم درست وصحیح آلمانی حرف بزنم چون چند ماه است که به کشور شما آمدم. کم کم دارم یاد میگیرم.
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
außerordentlich <adv.> U خیلی
Ein ganz klein wenig. U خیلی کم.
Recent search history Forum search
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
2Du bist gemein
0تلخ ترین جمله جهان اینه که دوست دارم اما... و شیرن ترین حرفه جهان اینه که که ...اما دوست دارم
1كاش آنجا بودم
2Maazouriat dashtan...Z.B:Ich kann nicht es dir erzählen ,ich bin ..?
1präteritumنرجمهpräteritum
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com